در مقصد سابق معلوم شد که «تسلیم» عبارت از انقیاد باطنی و اعتقاد و گرویدن قلبی است در مقابل حق پس از سلامت نفس از عیوب و خالی بودن آن از ملکات خبیثه. و چون قلب سالم باشد، پیش حق تسلیم شود.
و در مقابل آن «شک» است و خاضع نشدن است پیش حق. و قبول ننمودن حق و عدم تسلیم پیش آن از احتجاب نفس و عیوب باطنی و مرض قلبی است.
و بعض محققین گوید که: «اینکه در مقابل تسلیم، شک را قرار داده نه جحود و انکار را، برای آن است که شان عقل حکم قطعی است در تمام امور، و شان نفوسِ وَهمانیّه حکم قطعی نیست در تمام اشیاء، بلکه شان آنها شک است
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 401 فقط. و چون مراد از تسلیم، تصدیق در تمام اشیاء است، مقابل باید شک را قرار داد.
و این کلام، خالی از مناقشه نیست؛ زیرا نفوس وَهمانیّه در تمام اشیاء شک نمی کنند، بلکه گاهی هم جزم برخلاف پیدا می کنند، و گاهی هم انکار و جحود می کنند و تکذیب و ردّ می نمایند.
و ممکن است که تسلیم حق نشدن، چون نوعاً ملازم با شک است، از این جهت در مقابل قرار داده شده است. و شاید مراد از شک، خلاف یقین باشد؛ چنانچه ائمّه لغت بر آن تصریح کردند. و مقصود از خلاف یقین، اعمّ از شک متعارف باشد که حالت تردید است.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 402